الفاظ عام قرآن و اسباب نزول آنها

پدیدآورنادعلی عاشوری تلوکی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1661 بازدید
الفاظ عام قرآن و اسباب نزول آنها

عاشوري تلوكي، نادعلي

چكيده

در اصول فقه قاعده‏اى مطرح است، مبنى بر اين‏كه خصوص سبب عموم لفظ را تخصيص نمى‏زند و برخى از علماى عامه به استناد آن پاره‏اى آيات را كه در فضيلت على‏عليه السلام نازل شده، انكار مى‏كنند. در اين مقاله سخن از اين است كه همواره چنين نيست كه خصوص سبب عموم لفظ را تخصيص نزند. آيه ولايت از آن جمله است; به علاوه عموميت لفظ، دليلى بر انكار خصوصيت‏سبب نيست.

كليد واژه‏ها: اسباب نزول، عموم لفظ، خصوص سبب، سوره دهر.

1. مقدمه

بسيارى از علماى اهل سنت نزول آياتى از قرآن را در شان حضرت على‏عليه السلام مى‏پذيرند; اما برخى از آنان نيز آن را انكار مى‏كنند. مهمترين دليلى كه اقامه كرده‏اند، اين است كه آيات مورد استشهاد عام است; لذا نمى‏تواند در خصوص على‏عليه السلام نزول يافته باشد.

2. سخن قائلان

به عموم لفظ هر چند بسيارى از دانشمندان اهل سنت نظير حاكم حسكانى نزول قرآن از جمله سوره انسان را در شان اهل بيت‏با صراحت مى‏پذيرند; اما فخر رازى و برخى ديگر از مفسران اهل سنت‏سعى دارند، به گونه‏اى آن را رد كنند. مثلا فخر رازى در آغاز اين بحث در تفسير خود مى‏نويسد: هيچيك از بزرگان معتزله مانند ابوبكر اصم و ابوعلى جبائى و ابوالقاسم كعبى و ابومسلم اصفهانى و قاضى عبدالجبار در تفسير خود ياد نكرده‏اند كه اين آيات درباره على بن‏ابى طالب نازل شده‏است. تنها واحدى در كتاب بسيط ياد كرده كه آن درباره على‏عليه السلام نازل شده و صاحب كشاف از ميان معتزله اين قصه را آورده‏است (1) . آنگاه پس از نقل روايت ابن‏عباس، درصدد نقد و انكار آن برخاسته، چنين مى‏گويد: اولا آيات مذكور به صيغه جمع آمده‏است; مانند: يوفون بالنذر، يخافون و يطعمون; بنابراين تخصيص آن به شخص واحد خلاف نظم آيات است; ثانيا اختصاص اين صيغه جمع به يك دسته و جمع معينى خلاف ظاهر است; ثالثا حتى اگر بپذيريم اين سوره به خاطر عمل مشخصى از اهل‏بيت‏عليهم السلام نازل شده باشد، باز هم مدعاى شيعه ثابت نمى‏شود; زيرا در اصول فقه ثابت‏شده است كه در مورد اسباب نزول «اعتبار به عموم لفظ است; نه خصوص سبب.» (2) قرطبى نيز كه تقريبا معاصر فخر رازى است، از جمله كسانى است كه شان نزول خاص سوره دهر را به شدت انكار مى‏كند و بر اين باور است كه معنا و مفهوم اين سوره عام است و درباره همه ابرار و هر كس كه كار نيك و پسنديده‏اى انجام دهد، نازل شده است. عبارت وى چنين است: مفسران گويند: آن درباره على و فاطمه و كنيز آن دو به نام فضه نازل شده‏است; ولى نظر درست اين است كه آن درباره همه ابرار و هر آنكه كار نيكى انجام دهد، نازل شده‏است; به همين رو آن عام است (3) . آنگاه مى‏افزايد: ثعلبى، نقاش، قشيرى و ديگران داستان نزول سوره را در شان آنان دانسته‏اند; ولى خود با صراحت مى‏گويد: اعتقاد من آن است كه اين نظر صحيح نيست و ثابت هم نشده است. (4) به علاوه پس از نقل روايات و اشعار مربوط به اين سوره، به همان نحوى كه در كشف‏الاسرار و شواهد التنزيل آمده، مى‏گويد: اين سخن جعلى و خرافى است و شايسته نيست كه على‏عليه السلام فرزندان خويش را گرسنه نگه دارد تا بينوايى را سير سازد!! (5) از ديگر دانشمندان اهل سنت كه درصدد نفى و انكار شان نزول سوره دهر برآمدند، بايد از ابن‏كثير (ت‏774ق) نام برد. وى كه تقريبا يك صد سال پس از سلف خويش يعنى قرطبى مى‏زيست، در انكار فضايل اهل‏بيت‏عليهم السلام به ويژه على‏عليه السلام تا آنجا پيش مى‏رود كه معتقد است هيچ آيه‏اى در شان اميرمؤمنان على‏عليه السلام نازل نشد و آنچه را كه شيعه باور دارد، ادعايى بيش نبايد دانست. او مى‏گويد: هيچ چيزى از قرآن در خصوص على‏عليه السلام نازل نشده و هيچيك از آياتى كه ادعا مى‏كنند، در خصوص اوست، نظير «انما انت منذر و لكل قوم هاد» (6) و «و يطعمون الطعام على حبه‏» و نيز رواياتى كه اين آيات را درباره او مى‏شمارند، درست نيست (7) . آنچه به اجمال بر شمرديم، مجموع همه ايرادهايى است كه برخى مفسران عامه بر روايات شان نزول سوره دهر وارد دانسته‏اند. اينك به اختصار به نقد و بررسى اين ايرادها مى‏پردازيم: 3 . نقد سخن قائلان به عموم لفظ چنانكه مشاهده شد، عمده‏ترين اشكال مخالفان بر محور دو نكته قرار دارد: نخست اين كه شان نزول سوره دهر عام است و در حق همه ابرار- ونه طايفه خاصى- سارى و جارى است; چرا كه آيات مورد بحث تماما به صيغه جمع است و دليلى بر انحصار آن درباره فرد يا افراد معينى وجود ندارد. به علاوه حتى اگر درباره افراد خاصى باشد، باز هم اختصاص به آن مورد نداشته و مى‏توان آن را عام و در شان ديگران هم صادق دانست. ديگر اين كه نزول اين سوره در مكه بوده است و آنچه شيعه ادعا مى‏كند، خرافه‏اى بيش نيست. (8) هر چند پاسخ مفصل اين شبهه، خود كتاب پرحجمى خواهد شد; اما پاسخ‏هاى خويش را به اجمال اين‏گونه عرضه مى‏كنيم:
1- روايات مربوط به شان نزول خاص اين سوره تنها از طريق شيعه نقل نشده‏است تا جاى اين توهم باقى باشد كه گويا تنها اماميه بدان باور دارد. علامه امينى در اثر جاودانه خويش از سى و چهار منبع اهل سنت نام مى‏برد كه همگى روايت مذكور را به همان نحوى كه شيعه قبول دارد، نقل كرده و پذيرفته‏اند. (9)
2- به صيغه جمع بودن اين آيات نيز هرگز نمى‏تواند، شان نزول خاص آن را تحت الشعاع قرار دهد; زيرا آيات مذكور تنها مورد آن در قرآن نيست و از اين نمونه‏ها در قرآن فراوان است. يعنى على رغم اين كه ظاهر آيه به صيغه جمع است; اما همگان قبول دارند كه سبب نزول آن خاص بوده است. به عنوان شاهد به نمونه‏هاى زير توجه شود:
الف- «انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون‏» (10) . در اين آيه گر چه عبارات و الفاظ آيه تماما به صيغه جمع است; ولى به اتفاق نظر علماى فريقين اين آيه نه‏تنها در شان مولاى متقيان، على‏عليه السلام نازل شده است; بلكه اختصاص به آن حضرت دارد و نظير آيه نجوى (11) هيچ كس جز ايشان، به مضمون و محتواى آن عمل نكرده است. (12)
ب - «و الذين يرمون ازواجهم و لم‏يكن لهم شهداء الا انفسهم فشهادة احدهم اربع شهادات بالله انه لمن الصادقين‏» (13) اين آيه كه به آيه لعان معروف است، بر حسب روايات در شان هلال بن‏اميه و يا فردى ديگر نازل شده است; (14) اما چنانكه ملاحظه مى‏شود، تمامى تعابير موجود در آيه به صيغه جمع آمده است. ج - «الذين يظاهرون منكم من نسائهم ماهن امهاتهم...» (15) . اين آيه كه به آيه ظهار مشهور است، در شان اوس بن صامت نازل گرديد (16) ; حال آنكه داراى تعابيرى عام است و به شكل جمع بكار رفته است. با توجه به اين آيات، كه به عنوان نمونه و شاهد ذكر شد، بايد گفت: گاهى آياتى نازل مى‏گشت كه داراى تعبيرى عام بوده و حكم آن، ظاهرا به همه مردم مربوط مى‏شد; اما سبب نزول آن آيه و يا آيات، عبارت از جريانى بود كه به فرد يا افراد خاصى ارتباط داشت (17) . در مورد سوره دهر نيز مطلب از اين قرار است.
3- آنها كه شان نزول سوره را واقعه مربوط به اهل‏بيت‏عليهم السلام مى‏دانند، هرگز مدعى نيستند كه ديگر ابرار مشمول آيات اين سوره نيستند تا اشكال شود كه لفظ آيه عام است و نبايد آن را به مورد خاصش منحصر دانست; بلكه آنان نيز به عموم و شمول آيات واقف، بلكه معترف‏اند; اما بر اين نكته مسلم پاى مى‏فشرند كه اولا نزول سوره بدون سبب نبوده‏است; ثانيا سبب نزول آن هم مشخص است; ثالثا اهل‏بيت‏عليهم السلام مصداق بارز سبب نزول اين سوره‏اند. اين كه «اعتبار به عموم لفظ است; نه خصوص سبب‏» امرى قطعى و سخنى بجا و درست است كه موافقان نزول سوره در شان اهل‏بيت‏عليهم السلام هم آن را مى‏پذيرند.
4- بر فرض كه سوره دهر در مكه نازل شده باشد، اين حقيقت جاى انكار ندارد كه مكى بودن سوره‏اى، هرگز منافى مدنى بودن برخى آيات آن نيست. چنان كه عكس آن هم صادق است. يعنى ممكن است‏سوره‏اى در مدينه نازل شده‏باشد; اما چون نظم قرآن توقيفى است و به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله انجام گرفته است، (18) برخى آيات آن مكى باشند و سخن ابن‏حصار كه مى‏گويد: «هر يك از سوره‏هاى مكى و مدنى آيات مستثنا دارد»، (19) بر اين نكته اشاره دارد. اين كه مى‏گويند «فلان آيه درباره اهل‏بيت‏عليهم السلام يا درباره اميرمؤمنان، على‏عليه السلام نازل شده‏است‏»، يكى از چند معنا را مى‏تواند داشته باشد: الف - عملى بسيار ارزنده از اهل‏بيت‏عليهم السلام صادر گرديد كه سبب نزول آيه شريفه شده است. مثلا على‏عليه السلام در هنگامه خطر، در بستر رسول خداصلى الله عليه وآله خوابيد و اين عمل اميرمؤمنان سبب نزول آيه «و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله‏» (20) شده; ولى آيه بر ديگران هم قابل صدق است; زيرا اعتبار به عموم و اطلاق لفظ آيه است، نه خصوص سبب و مورد نزول; ب - مصداق يگانه آيه شريفه، اهل‏بيت‏عليهم السلام هستند و به ديگران به هيچ وجه قابل صدق نيست، مانند آيه تطهير (21) و آيه مباهله; (22) ج - اهل‏بيت‏عليهم السلام مصداق اكمل و اظهر آيه شريفه هستند و از اين رو مانعى ندارد كه بر ديگران هم صادق آيد; مانند آيه «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا» (23) . فرق اين معنا با معناى اول آن است كه در اولى، اهل‏بيت‏عليهم السلام سبب نزول آيه بودند; ولى در معنا سوم ممكن است اهل‏بيت‏عليهم السلام سبب نزول آيه نباشند و آيه بدون سبب نزول نازل شده‏باشد; ولى رسول خداصلى الله عليه وآله و ائمه‏عليهم السلام، اهل بيت را به عنوان مصداق مسلم و روشن آن آيه معرفى كرده باشند. (24) اين مورد همان است كه علامه طباطبايى از آن با عنوان «جرى و تطبيق‏» ياد مى‏كند. نامبرده گويد: قرآن از نظر انطباق بر مصاديق وسعت داشته و به موارد نزول آيات اختصاص ندارد; بلكه در هر موردى كه با مورد نزول از لحاظ مناط و ملاك يكسان باشد، جارى مى‏گردد و اين همان معنايى است كه به جرى در قرآن تعبير شده است. (25) اين قاعده كه بر گرفته از روايات ائمه‏عليهم السلام است، به كرات در مجلدات بيست‏گانه الميزان مورد استناد قرار گرفته است و علامه با استفاده از اين قاعده و با اشاره به اين مطلب كه بسيارى از روايات از قبيل جرى و ذكر مصاديق است، نه تفسير، بلكه به شرح و توضيح اين بخش از روايات اقدام كرده‏اند. مانند احاديث فراوانى كه از طريق شيعه از پيشوايان معصوم‏عليهم السلام وايت‏شده‏است، مبنى بر اينكه در همه آياتى كه با خطاب «يا ايها الذين آمنوا» آمده، يا مخاطب آن انديشمندان، پرهيزكاران، نيكوكاران و.... است، مصداق بارز و مظهر تام و تمام آن ائمه‏عليهم السلام هستند و مى‏توان آن آيات را بر آنان تطبيق كرد. (26)

پاورقيها:

1. مفاتيح‏الغيب، 30/243.
2. همان، 30/244
3. الجامع لاحكام القرآن، 19/130
4. همان، 19/131-130
5. همان، 19/134
6. سوره رعد آيه 7
7. البداية و النهاية، 7/395
8. منهاج السنة، 2/117 به نقل از الغدير، 3/169
9. الغدير، 3/171-169.
10. سوره مائده، آيه 5
11. سوره مجادله، آيه‏11
12. بنگريد به: الغدير، 3/162-155; اسباب النزول، ص 27 به بعد
13. سوره نور آيه 6
14. مجمع‏البيان، 7/201; الاتقان، 1/29; اسباب النزول، 104
15. سوره مجادله، آيه 2
16. مجمع‏البيان، 9/371; الاتقان، 1/29; اسباب النزول، ص‏76
17. اسباب النزول، ص‏75.
18. البرهان فى علوم القرآن، 1/304; پژوهشى در تاريخ قرآن كريم، ص 66
19. الغدير، 3/170
20. سوره بقره آيه 207
21. سوره احزاب آيه 33
22. سوره آل عمران، آيه 61
23. سوره مريم آيه 96
24. كيهان انديشه، مثل 25، ص 88-87
25. الميزان، 3/67 به نقل از روش علامه طباطبايى در تفسير الميزان، ص 309
26. همان، ص 311- 310; قرآن در اسلام، ص‏62

مقالات مشابه

نقد نظریه نیاز فهم مقاصد قرآن به اسباب نزول

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهسیدمحمدرضا صفوی, فرج‌الله میرعرب

معیارهای تشخیص روایات جعلی اسباب نزول

نام نشریهحسنا

نام نویسندهناصر عابدینی

اسباب النزول سوره آل عمران از مجمع البيان

نام نشریهبینات

نام نویسندهطاهره مختار‌پور

نقد و بررسی روایات اسباب نزول سوره ضحی

نام نشریهحدیث اندیشه

نام نویسندهحسین محمدی, رسول محمدجعفری

جعل و تحریف در اخبار سبب نزول سورۀ تحریم

نام نشریهحدیث‌پژوهی

نام نویسندهبدالهادی فقهی‌زاده, محمد برزگر